سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بقیه کرامات امام

ناگهان ارتباط امام قطع شد

قلب امام در تمام مدت شبانه روز توسط دستگاه مانیتور تحت کنترل و نظارت دکترها بود. در هر 24 ساعت دو نفر دکتر و دو پرستار همیشه آماده بودند که اگر مسأله ای برای امام پیش آمد فورا دست به کار شوند. یک بار دکترها زنگ زدند و گفتند ارتباط ما با امام قطع شده این چیز عجیبی بود برو ببین امام کجاست؟ رفتم داخل اطاق دیدم ایشان نیست. قسمتهایی را که قدم می زدند نگاه کردم نبود به دفتر زنگ زدم. یکی از نوه های امام آنجا بود گفتم : آقا طرف شما هستند؟ گفت نه. به حاج عیسی گفتم: حاجی برو ببین آقا کجاست. ایشان هم رفت هر کجا را که بود جستجو کرد آقا نبود. خودم دوباره به اطاق ایشان مراجعه کردم دیدم آقا توی ایوان اطاق ایستاده اند و به طرف آسمان نگاه می کنند بعد دکترها گفتند حالا ارتباط برقرار شد. (14)

معانقه گرمی کردند

امام نسبت به شهید اشرفی اصفهانی علاقه خاصی داشتند. در آخرین ملاقاتی که آن شهید بزرگوار با امام داشت امام با ایشان معانقه گرمی کردند. به طوری که برای ایشان سابقه نداشت. پس از پایان ملاقات آقای اشرفی به بنده فرمودند من از برخورد امام چنین دریافتم که این آخرین ملاقات من خواهد بود. دقیقا یک روز بعد از دیدار با امام به شهادت رسیدند. (15)

با هم عکس بگیریم

آیت الله شهید اشرفی اصفهانی قبل از شهادت می گفتند: این بار که به محضر امام رفتم ایشان طور دیگری به من نگاه کردند و گفتند: «با هم عکس یادگاری بگیریم» . (16)

مطمئن باشید در این عملیات پیروز می شوید

در اولین سالگرد رحلت امام در معیت برادر محسن رضایی و جمعی از مسؤولین و فرماندهان سپاه برای عرض تسلیت به یادگار امام به بیت امام رفته بودیم. در این جلسه که همه از فراق آن عزیز سفر کرده به سختی گریه می کردیم برادر محسن رضایی در حالی که به شدت متأثر بود و می گریست گفت: ما هر وقت مشکلی در جنگ و عملیاتها داشتیم این امام بود که به آن روح مطمئن و بزرگی که داشتند به کمک ما می آمدند و مشکل ما را مرتفع می نمودند. ایشان از جمله به تک عراق قبل از عملیات فتح المبین که باعث نگرانی شدید و تردید فرماندهان عملیاتی، برای آغاز این عملیات شده بود، اشاره کرد و گفت: برای تعیین تکلیف با یک شکاری اف 5 در عرض ده دقیقه از دزفول به تهران آمدم. با اینکه شب و امام ملاقاتی نداشتند ما را پذیرفتند. مشکل را که خدمت ایشان مطرح کردیم و گفتیم ممکن است عراق از عملیات ما مطلع شده باشد امام با یک دنیا آرامش و امید و اطمینان به من فرمودند: «شما مطمئن باشید که در این عملیات پیروز می شوید، بروید و هیچ تردیدی به خودتان راه ندهید.» برادر رضایی می گفت: «در حقیقت ما نتایج افتخار آفرین عملیات فتح المبین را مدیون این قوت قلبی می دانیم که امام با آن نفس گرمشان در فرماندهان و رزمندگان اسلام ایجاد کردند. (17)

هر چه سریعتر پیام را به مدینه مخابره کنید

امام طبق سنت هر ساله در آستانه حج، پیامی به حجاج بیت الله می دادند. در سال 66 که به حج رفتیم، از ابتدای پیاده شدن در جده تا راهپیمایی مدینه، از برخورد دولت و مأموران سعودی بسیار راضی بودیم و اصلا تصور نمی کردیم که دولت سعودی با ایران و ایرانی این قدر با احترام برخورد کند. پیش بینی تمامی برادران دست اندرکار حج این بود که: «امسال شاهد یکی از باشکوهترین مراسم حج خواهیم بود» .

احمد آقا فرزند برومند امام نقل می کرد: هنگامی که مقدمه و آیه ای را که در صدر پیام استفاده شده بود، دیده بود متعجب شد و دچار حیرت از اینکه چرا امام در این پیام حجاج را به شهادت و هجرت حسین گونه فرا خوانده اند! احمد آقا می گفت: «وقتی پیام را مطالعه کردم، باور این قضیه برایم بسیار ثقیل بود.» این پیام را به آقای انصاری نشان دادم که ایشان هم نظر بنده را داشت. بعد از اینکه آقای انصاری هم نظر داد خدمت امام رفتم و به ایشان عرض کردم: آقا! تنها نظر من نیست، بلکه برادران دیگر هم معتقدند که آیه و مقدمه ای که در صدر مطلب به کار رفته است، هیچ گونه سنخیتی با مراسم و مناسک حج ندارد. امام فرمودند : «هر چه سریعتر این پیام را به رسانه های گروهی و حجاج ایرانی در مدینه مخابره نمایید .» هنگامی که این پیام مخابره شد، بنده و آقای کروبی آن را برای سایر دست اندرکاران حج قرائت کردیم. ما هم بسیار شگفت زده شدیم که چه سنخیتی بین مراسم حج و آیه مبارکه است . از مدینه با بیت تماس گرفتیم. احمد آقا گفت: من هم این مطلب را با امام در میان گذاشته ام، اما ایشان فرمودند: پیام را با این آیه و مقدمه مخابره نمایید» .

این پیام در روز اول ذیحجه صادر شد و فاجعه خونین مکه در روز ششم ذیحجه به وقوع پیوست . که این قضیه بیش از پیش مبین عرفان بالا و از معجزات کم نظیر حضرت امام است. (18)

 

 

 از آن روزی که پیش امام رفتم

دوستی داشتم به نام آقای عرب که از طلبه های قدیمی اصفهان و از ارادتمندان امام بود . حدود پانزده سال بود که از بیماری شدید زخم معده رنج می برد. به طوری که اصلا نمی توانست گرسنگی را تحمل کند و روزه بگیرد. دکترها گفته بودند بر روی معده ایشان باید عمل جراحی انجام بشود. پس از پیروزی انقلاب وقتی امام به تهران آمدند و از آنجا به قم رفتند، روزی آقای عرب به من گفت: من یکبار خدمت امام مشرف شدم ولی به ایشان هیچ چیز نگفتم. فقط نیت کردم که خوب بشوم تا بتوانم امسال روزه بگیرم.

سال 1363 وقتی به مشهد مقدس رفته بودم دوباره آقای عرب را دیدم. می گفت: الآن دو سال است که دارم روزه می گیرم. از آن روزی که پیش امام رفتم و خواستم که بیماری من خوب شود و امام مرا دعا کردند به طور کلی بهبود پیدا کرده ام. (19)تأثیر دعای امام

به بیماری عصبی سختی دچار شده بودم و به همین منظور به خارج از کشور برای مداوا رفتم . معالجه این بیماری مدتها طول کشید. تقریبا به تمامی پزشکان مجرب داخل و حتی چندین پزشک در خارج از کشور مراجعه کرده بودم، لیکن از نزد همه آنها ناامید بازگشتم. حتی میان دوستان شایع شد، فلانی علاج پذیر نمی باشد و برای جانشینی وی در ژاندارمری باید فکری کرد. اعضای خانواده ام نیز کم کم مأیوس شده بودند و خلاصه امید برای درمانم بسیار پایین بود. خدمت امام رسیده سلامی عرض کرده و گفتم: «دکترها مرا جواب کرده اند و این به معنی آن است که از نظر طبی من علاج ناپذیرم. از شما خواهشی دارم و آن اینکه برایم دعا کنید، که ان شاء الله بهبودی یابم و بتوانم به خدمتگزاری ادامه دهم.» امام دعا کردند و خدا را شاهد می گیرم که از آن پس رفته رفته حال من بهتر شد. (21)

قندها را تبرک کردند

یک روز آقای خلیلی که از افراد متدین و شاغل در هلال احمر است مضطربانه تلفن کرد که یکی از برادران بسیار خوب به نام آقای اکبری در جبهه مجروح و ترکش به مغزش اصابت کرده، حالش بسیار وخیم است. پزشکان به او جواب رد داده اند و از بهبود او مأیوسند. تنها امید، به خدا و دعای امام است. به این ترتیب، از حقیر مصرانه خواست که چند حبه قند خدمت امام ببرم تا با دست امام، تبرک و به آن دعا بخوانند و برای بهبود مجروح دعا کنند. مقداری قند خدمت امام بردم و مطلب را به عرض رساندم. ایشان قندها را تبرک و به آنها دعا خواندند و سپس برای سلامتی او دعا کردند. وقتی به دفتر برگشتم، آقای خلیلی خود را به دفتر رسانده بود. قندها را گرفت و با عجله برگشت.

چند روز بعد، تلفن زد و ذوق زده و گریان، تشکر کرد و مژده داد که دوستش از خطر گذشته و پزشکان از بهبود او مبهوت شده اند. چند ماه بعد دوباره تلفن زد و ضمن تشکر مجدد، برای مجروح شفا یافته درخواست کارت برای تشرف و دستبوسی امام کرد که با نشاط و سلامت تشرف یافت.

ایشان برایم نقل کرد: فلان پزشک متخصص معروف که در جریان معالجه من بود و به طور قطع از بهبودم اظهار یأس کرده بود، بعد از این ماجرا با صراحت به من گفت: ما دکترها به معجزه اعتقاد نداریم، ولی وقتی، مثل شما را می بینیم که بعد از آن وضعیت، ناگهان همه چیز عوض می شود و بعد از چند روز، روی پای خود راه می روید، ناچار می شویم که به معجزه اعتقاد پیدا کنیم. (24)

گویا می دانستند

گویا به امام الهام شده بود و ایشان می دانستند که در ماه خرداد رحلت می کنند چون در یکی از اشعارشان می فرمایند: انتظار فرج از نیمه خرداد کشم. (25)

راضی نیستم تعریف کنید

حاج احمد آقا چند روزی پس از رحلت امام از قول مادر گرامیشان نقل می کرد: حدود یک ماه و نیم قبل از عمل جراحی، امام خوابی دیدند و این خواب را برای همسرشان تعریف کردند و متذکر گشتند: «در زمان حیاتم، راضی نیستم برای کسی تعریف کنید.» امام خواب دیدند فوت کرده اند و حضرت علی (ع) ایشان را غسل و کفن کرده و برایشان نماز خوانده اند و سپس امام را در قبر گذاشته و از ایشان پرسیده اند حالا راحت شدید؟ امام عرض کرده اند: در سمت راستم خشتی است که ناراحتم می کند، در این موقع حضرت علی (ع) دستی به ناحیه راست بدن امام کشیدند و ناراحتی امام مرتفع گشت. (26)

با امام روبوسی کردند

یکبار خواب دیدم که من و آقای خمینی در خانه کعبه مشغول طواف بودیم و ناگهان متوجه شدم حضرت رسول (ص) به سرعت به من نزدیک می شوند. همین طور که حضرت نزدیک می شدند برای اینکه به آقای خمینی بی احترامی نکرده باشم، خودم را کنار کشیدم و به آقای خمینی اشاره کردم و گفتم: یا رسول الله! آقا از اولاد شما هستند.

حضرت رسول (ص) به آقای خمینی نزدیک شدند، با ایشان روبوسی کردند و بعد به من نزدیک شدند و با من روبوسی کردند و بعد لبهایشان را به روی لبهای من گذاشتند و دیگر برنداشتند و من از شدت شعف از خواب پریدم به طوری که داغی لبهای حضرت رسول (ص) را روی لبهایم هنوز حس می کنم. (27)

پیامبر امام را در آغوش گرفتند

بنا به اطلاع موثق آیت الله العظمی گلپایگانی شنبه شب مورخ 13/3/68 مقارن با ساعت رحلت امام بعد از اینکه در ساعت ده و نیم شب مشغول استراحت می شوند ساعتی بعد با حالتی مضطرب از خواب بیدار شده و از خادم خود می خواهند که سریعا با آیت الله خامنه ای تماس گرفته و از ایشان حال امام را جویا شود. ایشان در پاسخ به سؤال علت این امر، خوابی را که چند لحظه قبل دیده بودند به این مضمون نقل می کنند: «در خواب دیدم جلسه ای است که در آن پیامبر اکرم (ص) و همه ائمه معصومین (ع) حضور دارند. پس از مدتی در باز می شود و حضرت امام خمینی وارد اطاق می شوند. همه ائمه معصومین و پیامبر به احترام ایشان از جا بر می خیزند و پیامبر اکرم (ص) امام خمینی را در آغوش گرفتند و ایشان را غرق بوسه نمودند . که در این حالت مضطربانه از خواب بیدار شدم» . (28)

نمی توانستم عکسی بگیرم

یکی از دوستان از قول آقای فراهانی از اعضای بیت امام نقل می کرد: وقتی پیکر مطهر امام برای انجام مراسم غسل و تکفین به حیاط منزل کوچکی که محل ملاقاتهای ایشان با مردم و مسؤولین در طی مدت اقامتشان در جماران بود منتقل شد: وقتی بدن امام غسل داده می شد، هر چقدر سعی می کردم که با دوربین از پیکر امام عکس بگیرم با کمال ناباوری مشاهده می کردم که دوربین با اینکه هیچ نقصی نداشت قادر به عکسبرداری از جسد امام نیست و آخر الامر هم برغم چند بار تلاش نتوانستم از پیکر مطهر امام عکسی تهیه نمایم. (29)

با توسل به امام مشکلاتم حل می شود

من به عنوان کسی که در طول حیات امام در خدمت ایشان بوده ام و به عنوان یک خدمتگزار همواره مورد محبتشان قرار داشته ام، عرض می کنم که هم اکنون که چند سال از رحلت آن عزیز بزرگوار می گذرد. هر گاه در زندگیم مورد و مشکلی باشد به ایشان متوسل می شوم. و صادقانه می گویم مسایلم برطرف و مشکلاتم حل می شود و گاه که برای برخی امور از ایشان راهنمایی می خواهم، امام عزیز به این حقیر که افتخار خدمتگزاری به مرقد پاک و منورشان را دارم راه را نشان می دهند. (30)

پی نوشت ها:

.1 خدیجه ثقفی (همسر امام) ندا ش .12 ایشان به دلیل زندگی در تهران و عدم علاقه به زندگی در قم در ابتدا پاسخ صریحی به خواستگاری امام نداده بودند ولی پس از دیدن این خواب نظر مثبت دادند.

.2 حجة الاسلام و المسلمین سید عبدالحسین امام.

.3 آیت الله محمد هادی معرفت.

.4 این سفر قبل از تبعید امام بوده است.

.5 آیت الله سید احمد نجفی.

.6 آیت الله حائری شیرازی پیام انقلاب ش .89

.7 حجة الاسلام و المسلمین محتشمی.

.8 حجة الاسلام و المسلمین محمد رضا رحمت.

.9 حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

.10 امید انقلاب ش .138

.11 حجة الاسلام و المسلمین سید محمد کوثری پا به پای آفتاب ج 4 ص .125

.12 محمود مرتضایی فر.

.13 سید رحیم میریان.

.14 حجة الاسلام و المسلمین محمد اشرفی اصفهانی روزنامه کیهان 23/7/ .64

.15 حجة الاسلام و المسلمین ادیب روزنامه کیهان 22/7/ .68

.16 غلامعلی رجایی شریک صلوات.

.17 حجة الاسلام و المسلمین امام جمارانی.

.18 حجة الاسلام و المسلمین سید محمد رضا سجادی اصفهانی پا به پای آفتاب ج 3 ص .231

.19 حجة الاسلام و المسلمین حسن ثقفی پا به پای آفتاب ج 1 ص .147

.20 حسین شهرزاد شاهد ش .186

.21 سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی.

.22 حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان در سایه آفتاب ص .167

.23 حمید انصاری مصاحبه رادیویی.

.24 پلیس انقلاب ش .100

.25 آیت الله شهید مرتضی مطهری روزنامه رسالت 11/2/ .73

.26 نور علم دوره 3 ش 7 ص .138

.27 غلامعلی رجایی.

.28 حجة الاسلام و المسلمین انصاری کرمانی.