خاطره یک اسیر عراقی
خاطره یک اسیر عراقی در مورد امام خمینی(ره)

در روز کارگر سال 1982 مراسمی برای بزرگداشت این روز در استادیوم ورزشی بغداد برپا بود. ازدحام جمعیت آنقدر زیاد بود که جایی برای نشستن نبود. یکی از مراسمهایی که باید اجرا میشد و همه منتظر آن بودند، سوزندان عکس مقوایی انورسادات و امام خمینی(ره) بود. این دو عکس مقوایی را وسط زمین چمن آوردند. ابتدا عکس سادات را جلوتر آوردند و یک بطری بنزین روی آن ریختند. و به آتش کشیدند. استادیوم از غریو شادی و هیاهو یکپارچه شور وهیجان شد.
بعد از این که عکس سادات در میان هیاهوی تماشاگران سوخت، عکس مقوایی امام(ره) را آوردند و یک بطری بنزین روی آن ریختند. مأمور آتش زدن عکس . کبریت را روشن کرد و زیرعکس بود ولی عکس آتش نگرفت. دوباره کبریت دیگری روشن کرد. باز هم آتش نگرفت. بار سوم کبریت را روشن کرد. ولی فایدهای نداشت. چند نفر از بعثیها با عجله دویدند و هر کدام فندک خودشان را روشن کردند، باز بیفایده بود. عکس آتش نمیگرفت. استادیوم در سکوت عجیبی فرو رفته بود و هیچکس از جایش تکان نمیخورد.
بعثیها در وسط میدان عجولانه سعی میکردند هر طور شده عکس را به آتش بکشند ولی آتش نگرفت که نگرفت و بالاخره. مغموم و مفتضح. عکس سالم را از میدان خارج کردند. جالب این که این برنامه به طور مستقیم از تلویزیون بغداد پخش شد و این معجزه امام خمینی(ره) را همه مردم دیدند.